داستان ژنرال و تیم ملی!
فوتبال ایران در حال پیشرفت است.با اینکه ما سالهاست در آسیا به موفقیت چشمگیری دست نیافته ایم یا نزدیک به نیم قرن است که به المپیک نرفته ایم ، اما نمی توان از رو به جلو حرکت کردن فوتبال در ایران غافل شد.5 سال قبل زمانی که امیر قلعه نوعی هدایت استقلال تهران
را بر عهده گرفت ، خیلی ها در آن مقطع نوید ظهور یک مربی جوان و با دانش را در حد تیم ملی دادند ؛ اما به موفقیت رسیدن او در همان مقطع با استقلال سه سال به طول انجامید و استقلال به قهرمانی لیگ برتر رسید! حال او پس از دوسال دوری از تیمش و مدتی کار در تیم ملی ، مجددا به استقلال بازگشته است.بازگشت او به استقلال با قهرمانی این تیم در جام حذفی همراه بود.این قهرمانی توانست پایه های ماندگاری او را در این تیم استوارتر کند.با این که قلعه نوعی بارها به صراحت از رسیدن به خواسته هایش در فصل نقل و انتقالات خبر داده بود ، اما با نگاه به این دو دیدار آنها نمی توان منکر این شد که این تیم پر هوادار در بعضی نقاط کمبود هایی دارد.استقلال در لیگ جدید شانس آورد و ان این بود که اولا بازی اول آنها در تهران بود و ثانیا آنها برابر تیمی قرار گرفتند که حتی با سرمربی خود یک جلسه تمرین کامل را برگزار نکرده بودند!!!! نمایش شاگردان قلعه نوعی در رشت بسیار تاسف انگیز بود.او هنوز به سیستم 3 دفاعه در مرکز اعتقاد دارد اما حتی خواجه حافظ شیرازی هم می داند این نوع بازی حداقل مختص 30 سال قبل است ، زمانی که علی پروین توانست با تیم ملی در آسیا موفق ظاهر شود.اما قلعه نوعی برای اثبات خود و به کرسی نشاندن حرف هایش ، در تیم ملی هم همین روش را ادامه داد و مسبب حذف و شکست تیم ملی برابر کره شد!! او در استقلال هم تمام خریدهایش را بر اساس این سیستم انجام داد.ذوالفقارنسب خوب توانست اشتباهات تیمی ستارگان تهرانی را به مربی جوان شان گوشزد کند.این دکتر فوتبال ما که در زمان حضور قلعه نوعی در تیم ملی از منتقدان او به شمار می رفت ، نشان داد علم فوتبال مهم است و نه ستارگان آن!! استقلال دو بار متوالی در رشت و برابر پگاه و با یک سیستم و با یک مربی باخت! باخت!!!
نگاهی به هفته دوم لیگ برتر
عصر امروز در ورزشگاه خالی از تماشاگر آزادی ، تیم پرسپولیس موفق شد با سه گل برابر پاس همدان به برتری دست یابد.این پیروزی در شرایطی رقم خورد که ابتدا غفوری برای پاس گلزنی کرد ، اما سه گل علیرضا واحدی نیکبخت و کریم باقری ( ۲ بار ) مانع از شکست قطبی و یارانش شد تا همچنان این تیم بعنوان مدعی اصلی قهرمانی به کار خود ادامه دهد.البته نمی توان از اخراج بی مورد حنیف عمران زاده ، بازیکن پاس هم غافل شد که می توان آن را هم از عوامل شکست پاس قلمداد کرد.
پگاه ۱ ۰ استقلال
در رشت و ورزشگاه سردار جنگل این شهر ، تیم پگاه دست به کار بزرگی زد و توانستند با یک گل شاگردان امیر قلعه نوعی را شکست دهند.در این دیدار قلعه نوعی تیم خود را ابتدا با آرایش ۳-۴-۳ به میدان فرستاده بود ، اما سه مهاجم نوک این تیم نتوانستند انتظارات مربی خود را بر آورده سازند و در نیمه دوم سیستم این تیم به ۲-۵-۳ تغییر یافت.شاید تنها یک لحظه غفلت کافی بود تا آدریانو آلوز در دقیقه ۷۵ بازی کار را برای پگاه تمام کند و نوعی انتقام بازی فینال جام حذفی را بگیرد!این شکست ، نخستین باخت این فصل استقلال بود در شرایطی که آنها از مدعیان لیگ به حساب می روند.از نکات قابل توجه ، روی آوردن به بازی احساسی در دقایق پایانی بازی از سوی بازیکنان استقلال و عدم داشتن برنامه حمله بود!
مس ۴ ۰ استقلال اهواز
ابومسلم ۱ ۰ صبا باتری
ذوب آهن ۲ ۱ پیکان
مقاومت سپاسی ۰ ۰ راه آهن
برق ۳ ۰ ملوان
فوتبال غرب آسیا ، خوب یا بد؟
تیم ملی فوتبال کشورمان تا ساعاتی دیگر باید در اولین گام خود در با
زیهای غرب آسیا مقابل تیم ملی فلسطین قرار گیرد.صرف انجام این بازیها ، آیا می توان اعتباری به این بازیها اختصاص داد؟ اگر به یاد داشته باشید در دوره قبل هم تیم ملی کشورمان با بازیکنانی کم نام و نشان و نه در ایران توانست جام قهرمانی این بازیها را مال خود کند.به هر حال تیم ملی در مقطع کنونی شرایط ویژه ای دارد و می توان با بازیهای با کیفیت تری ، عیار این تیم را سنجید! می شد که با اعلام کناره گیری از این بازیهای بدون اعتبار ، بیش از این در مورد آماده سازی تیم ملی جدی تر بود!
برد!
پرسپولیس اولین بازی لیگ را برد.بردی که فقط و فقط با یک شوت صورت گرفت.حتی پیر لیت بارسکی هم به فاصله ۹۰ دقیقه فهمید که فوتبال ایران بیش از این که عقل گرایانه باشد ؛
احساسی است! اینکه پرسپولیس لیگ را با برد افتتاح کرد و دوباره برای سومین بار متوالی سایپا را با برد یک بر صفر از میان برداشت هم نکته قابل توجه کار بود.این که قطبی پس از کش و قوس های فراوان به پرسپولیس آمد و تیمش اینگونه بازی می کند ، آیا حضور قطبی در ایران در یک سالی و اندی چه دستاوردی داشت؟ کدام بازیکن در یک سالی که قطبی در ایران بود از پرسپولیس ستاره شد؟ غیر از این نبود که نیکبخت را از میان برداشت و شیث را کنار گذاشت و ... .او خیلی خوش شانس است و واقعا هنرپیشه ماهری است.او خوب کمبود فوتبال ایران را فهمید و دست روی آن گذاشت.فوتبال ایران چیزی از حاشیه ، ناسزا ، دروغ و ... کم نداشت اما فقط یک چیز کم داشت و آن شان فوتبالی بود که قطبی انصافا آن را به همه آموزش داد.وقتی فیروز کریمی در پایان بازی زمین و زمان را به هم می بافت تا بار شکست را قبول نکند یا محمد حسین ضیایی که همیشه از دست همه شاکی بود و یا غلام پیروانی دوست داشتنی که همواره داد بی پولی سر می داد!! قطبی با احترامی که در نزد هواداران بدست آورد بازهم توانست نیمکت سرخ پوشان را مال خود کند.وقتی می باخت ، بار شکست را بر عهده می گرفت!!! هنوز از یادمان نرفته پس از باخت چهار بر یک برابر استقلال اهواز در کوران لیگ بازهم دست به افشا گری و بدگویی علیه یارانش نزد! اما همه اینها به کنار ؛ حضور قطبی در ایران بازهم هیچ دستاوردی نخواهد داشت!!!
پی نوشت يك گل، شايد براى يك شروع قهرمانانه كافى نبود، اما قطبى راضى به نظر مى رسد. او اگرچه معتقد است تيمش براى ايده آل بودن هنوز خيلى كار دارد اما در عين حال سه امتياز ديدار افتتاحيه را حق مسلم پرسپوليس مى داند.قطبی:سه امتياز اين بازى حق ما بود. اين موفقيت نشان داد كه يك فصل رويايى ديگر هم پيش رو داريم. البته بازى سختى بود چون همه بازيكنان مى خواستند به على دايى نشان دهند كه مى توانند جايى در تيم ملى داشته باشند.من به سرمربيگرى پرسپوليس افتخار مى كنم. بازيكنانم خيلى خوب بازى را نگه داشتند. در دفاع خوب كار كردند و در حملات هم عالى بودند.
نگاهی به هفته اول لیگ برتر
با انجام بازی تیم های استقلال و ابومسلم ، هفته ابتدایی لیگ برتر به پایان رسید.در این بازی که به میزبانی استقلال در ورزشگاه آزادی تهران برگزار می شد ، استقلالی ها موفق شدند با دو گل مجتبی جباری و مهدی امیر آبادی برابر تیم بحران زده ابومسلم به برتری دست یابند.نکته قابل توجه ، مشکلات بسیار تیم ابومسلم تا پیش از این بازی بود تا جاییکه آنها تا سه روز
قبل سرمربی خود را نمی شناختند!!! ابومسلم ابتدا با غلام پیروانی شروع کرد و به میثاقیان رسید و با استیلی تمام کرد و به برگی زر به میدان آمد!!!! دیگر نکته ، عملکرد ضعیف تیم استقلال در این بازی بود.آنها که در فصل نقل و انتقالات به گفته قلعه نوعی تمام پیش بینی های خود را عملی کرده بودند اما در میدان چیزی جز ناهماهنگی به نمایش نگذاشتند! با پایان هفته اول لیگ ، تیم استقلال در صدر جدول با سه امتیاز قرار گرفت.در دیگر بازیها ، پیکان با اصغر مدیرروستا برابر صبا باتری قم با تساوی یک بر یک متوقف شد.مس کرمان که با خریدهای خوب خود و مربی موفق خود ( پرویز مظلومی ) پا به مسابقات گذاشته بود مقابل ذوب آهن اصفهان و در این شهر با یک گل شکست خورد.پیام خراسان هم نتوانست از صد برق شیراز بگذرد و با حساب دو بر یک به این تیم باخت.راه آهن تهران هم با داوود مهابادی مربی جوان خود دست به کار بزرگی زد و توانست در انزلی ملوان این شهر را با یک گل شکست دهد.پگاه هم با گل دقیقه ۸۸ یوسفی از شکست مقابل استقلال اهواز گریخت و یک امتیاز بدست آورد.و در پایان فولاد خوزستان با مجید جلالی توانست تیم جوان و مقتدر مقاومت سپاسی را با یک گل شکست دهد.
رسم فوتباله؟
پرسپولیس اولین گام خود را درلیگ برتر با پیروزی آغاز کرد.از هفته ابتدایی لیگ ، دو تیم سایپا و پرسپولیس به میزبانی سایپا مقابل یکدیگر قرار گرفتند که در پایان پرسپولیس روی گل پژمان نوری سایپا را با یک گل مغلوب کرد.این گل بیش از این که برتری پرسپولیس را نسبت به حریف نشان دهد ، نشان داد امسال پرسپولیس حتی از نظر شانس و اقبال هم قدرتمند تر شده است!!! شاگردان پیر لیت بارسکی در این بازی بسیار و به مراتب بهتر و روان تر نسبت به حریف در میدان ظاهر شده بودند و در بیشتر لحظات بازی ، این پرسپولیسی ها بودند که تحت فشار بازیکنان سایپا قرار می گرفتند.نیمکت پرسپولیس هم که تنها از مربی گری ، پریدن به بالا و زمین به هنگام زدن گل است!! انگار قطبی از فوتبال اروپا و گاس هیدینگ و بقیه همین را یاد گرفته است!! انگار! از نکات جالب بازی ، حضور علی دایی در ورزشگاه بود.البته در لحظاتی از نیمه دوم بازی ( به خصوص دقایق ابتدایی ) توپ گم شده بود و عکاسها و خبرنگاران علاوه بر کار خود سمت توپ جمع کنی را هم انجام می دادند!!!!! به هر حال از همین هفته ابتدایی لیگ پیداست که یک سال خوشی در انتظار است!
این دفعه هم؟
امسال قطبی با چه وعده ای می آید؟ سال قبل او توانست نقش خود را به خوبی ایفا کند و در پایان این تراژدی را با قهرمانی سرخ پوشان به پایان برد.او با چاشنی شانس یک فصل تمام در فوتبال ایران عرض اندام کرد و در پایان با دسته گل و روبوسی ایران را به مقصد...! ترک کرد.
با اینکه او ابتدا در ایران خواهان زیادی داشت ، اما با این فکر که در پشت مرزهای ایران پیشنهاد های دندان گیری به او ارائه خواهند داد ، از کشور و میهن مادری ش ( به گفته خودش ) خارج شد.اما این پایان کار نبود ، چرا که بلافاصله حبیب کاشانی در یک نمایش دیدنی و البته سوال برانگیز ( که آخر هم کسی نفهمید چه جوری رفت ) از مدیر عاملی پرسپولیس استعفا داد ( یا استعفا دادنش!! ) تا مسولان سازمان خود را بیش از پیش در خطر ببینند.سازمانی ها در تردید بودند که با رفتن کاشانی و آمدن مصطفوی و روی کار آمدن مربی جدید نتوانند حداقل قهرمانی لیگ را دوباره تکرار کنند تا این که تصمیم گرفتند و قطبی را با اختیاراتی بسیار عجیب به ایران بازگرداندند.جالب اینکه قطبی از حضورش پس از حضور مجددش در این تیم هفته ها گذشت و مدیریت ضعیف باشگاه حتی جرئت اعتراض به وی را هم نداشت!! به هر حال هرروز پرسپولیس خانه ستاره هایی بود که یکی پس از دیگری با این تیم قرار داد می بستند و البته بدون مشورت با سرمربی!!! قطبی خوب می داند قول قهرمانی در آسیا مانند قول قهرمانی در لیگ خودمان نیست! او بازیگر خوبی است و یک سال نقش خود را با ایده های جالبی پیش برد.خدا واقعا او را دوست داشت حتی در دقیقه ۳+۹۰ بازی با سپاهان!! مطمئن باشید او امسال همانند فصل قبل راحت نخواهد بود.استقلال آماده با قلغه نوعی ، صبا با کریمی و سپاهان همیشه از مدعیان لیگ بودند.کاش قطبی نمی اومدش!!
دایی: از تسبیح گرفتن پشیمان هستم
نقش معنويات در زندگي علي دايي تا چه ميزاني است؟
خيلي زياد است. آدم بايد ابتدا تلاشش را بكند تمام برنامهها را از لحاظ فني و
تكنيكي پشتسر بگذارد. آخر سر معنويات بهعنوان بعد روحي و آرامشدهنده كار را تكميل ميكنند. اما من تا بهحال چندينبار هم گفتهام كه در ورزشي مثل فوتبال كار و تلاش در مرتبه اول است و من با اين اعتقاد به فوتبال وارد شدم.
نمونههاي خاصي در ذهنتان هست كه دعا باعث موفقيت شما شده باشد؟
همهجا! اسم حضرت فضه خادمه حضرت فاطمه (س) را شايد عده ای نشنيده باشند، اما قبل از اينكه ما برويم سوريه دوستم خواب ایشان را ديده بود که به من گفت وقتي به سوريه ميروي حتما موفق هستي. براي همين هم وقتي من در سوريه بودم تنها دفعهاي بود كه اصلا قبل از بازي استرس نداشتم. البته باز هم اين مساله را تاكيد ميكنم كه ما در تهران خوب تمرين كرده بوديم. با اين ذهنيت من روي نيمكت راحت بودم و با وجود اينكه ما 20 دقيقه اول تحتفشار بوديم اما من ميدانستم كه اگر 100 سال ديگر هم با سوريه بازي كنيم آنها نميتوانند به ما گل بزنند يا ما را ببرند.
مثل اينكه قبل از بازي ايران و استراليا هم يك نفر براي شما خواب ديده بود؟
بله، قبل از آن بازي هم يك نفر از دوستانم به من گفت كه خواب ديده بازي دو - دو تمام ميشود كه همين اتفاق هم افتاد.
تسبيحي كه معمولا هنگام بازيها بهدست ميگيريد، چه تاثيري در شما دارد؟
تسبيح در دست گرفتن من يك مساله شخصي است، اما حالا تصميم گرفتم كه قبل از بازي صلواتهايم را بفرستم. چون آنقدر شما نوشتيد و عكس گرفتيد كه من پشيمان شدم. البته شايد اين كار من براي خيليها به معاني ديگري تعبير شود، اما اين كار به من آرامش ميدهد و نيرويي در من ايجاد ميكند كه ميتوانم برنامههايم را عملي كنم. گاهي اتفاق ميافتد كه شبهاي قبل از بازي تا چهار صبح با همكارانم بيدار هستيم و تيم حريف را آناليز ميكنيم. مشكلات تيم خودمان را ميگوييم و دو ساعت بحث و تبادلنظر كه چه كسي و در كجا بازي كند، اما وقتي قرار است تيم وارد زمين شود من ميگويم تا اون (خدا) نخواهد هيچي نميشود و بايد دست به دامن بالايي شويم!
ميپذيريد كه هر كسي نان قلبش را ميخورد؟
مطمئنا! پدرم حرف خوبي ميزد. او هميشه به من ميگفت كه بگذار دشمنانت را هم هميشه داشته باشي .
با توجه به صحبتهاي پدرتان با اتفاقات اخيري كه ميان شما و آقاي مايليكهن رخ داده، او را دشمن خود ميدانيد؟
اصلا! من وقتش را ندارم كه به اين مسائل فكر كنم. اگر قرار باشد زندگي من به اين مسائل خلاصه شود كه نميتوانم كارهايم را انجام دهم. به ناموس زهرا من با او كاري ندارم و او حق دارد كه با عقايد خودش زندگي كند.
حتي وقتي آرم دايي را از روي پيراهنش جدا ميكند؟
دستش درد نكند! هركسي ميتواند آنطور كه دوست دارد زندگي كند.
اما بهنظر ميرسد كه گاهي انتقادهاي مطبوعات را با دشمني اشتباه ميگيريد.
براي من فرقي نميكند كه چه كسي مطلب را مينويسد. حرف من اين است كه چيزي بنويسيد كه به درد فوتبال بخورد. نه اينكه دائما بنويسيد فلان جا چي شد؟ فلان كس چي گفت؟
بحث انتقادها در زمان برانكو هم وجود داشت و او معتقد بود كه او هيچ نكته مثبتي از اين انتقادها بهدست نميآورد.
من خيلي چيزها ديدم. چون معمولا روزنامهها را برايم ميگيرند و من در مغازه به آنها نگاه ميكنم. وقتي سطر اول مطلب را ميخوانم ميدانم كه در چه راستايي است و اگر مطالب آن بهدردم بخورد آن موقع آن مطلب را تا انتها ميخوانم و خيلي از مسائل هم به من كمك كرده است. گاهي اتفاق افتاده كه من يكسري از مسائل را فراموش كردم، اما با خواندن يك مطلب برايم يادآوري شده و بعدا به تفكراتم كمك كرده است.
قبل از جامجهاني كه با شما صحبت ميكرديم معتقد بوديد كه حضور در تيمملي (به عنوان مربی)براي شما زود است. حالا كه در بطن كار هستيد چه فكر ميكنيد؟
پست سرمربي تيم ملي جايگاه بزرگي است كه نصيب هر كسي نميشود. اين لطف خداست كه به جايگاهي برسي كه فرصت داشته باشي به يك ملت 70 ميليوني خدمت كني. من فكر ميكنم كه همه مربيان دوست دارند به چنين جايگاهي برسند. من هم دوست دارم به هر عنواني به تيم ملي كشورم خدمت كنم، 12 سال كه بهعنوان بازيكن در تيم ملي بودم حالا هم از اينكه در جايگاه مربي تيم ملي هستم افتخار ميكنم . البته همان طور كه شما گفتيد من فكرش را هم نميكردم كه به اين زوديها به اين جايگاه برسم كه مربي تيم ملي شوم چون ميخواستم بعد از تيم ملي 4، 5 سال استراحت كنم. بعد در سايپا باشم اما خب اينطور قسمت بود. حالا هم پشيمان نيستم و فكر ميكنم كه اشتباه نكردم.
فكر نميكنيد كه با توجه به جايگاه ويژه شما در ميان مقامات AFC و FiFA ميتوانستيد در جايگاه مديريتي عملكرد بهتري داشته باشيد؟
شايد ميتوانست اين اتفاق بيفتد،اما اصلا من دوست ندارم كه در كارهاي مديريتي(داخل کشور) شركت كنم. چون مديريت ورزشي در كشور ما سياسي است و من دوست ندارم سياسي باشم.
برگرديم به تيم ملي و اسامي 25 نفرهاي كه 5 نفر به آن بعدا اضافه شدند!
من همه اسامي را به صورت ۳۱ نفره از چند هفته قبل داده بودم به فدراسيون حالا كه فدراسيون در اعلام اسامي ضعيف كار كرده به من ارتباطي ندارد.
در خبرگزاريها عنوان شده بود كه شما پس از جلسه با آقاي تاج نفرات جديد را اعلام كرديد !
با وجود اينكه آقاي تاج مسئول كميته تيمهاي ملي است و خودش هم قبلا فوتباليست بوده اما تا به حال نشده با من در مورد فوتبال بحث كند و هميشه ميگويد من از اين كارها سردرنميآورم!
آقاي تاج در مورد مبلغ قرارداد شما گفته بود «اگر مبلغ قرارداد دايي را بشنويد گريه ميكنيد.» چرا؟
بله، درست ميگويد. آقاي تاج اين صحبت را با توجه به پولهايي كه در فوتبال ردوبدل ميشود و در قياس با مربيان سابق تيم ملي ميگويد چرا شما در مورد آن مربي باشگاهي و مبلغ قراردادش حرفي نميزنيد و دائم دنبال قرارداد مالي دايي هستيد.
با توجه به اردوي اسپانيا و رقابتهاي غرب آسيا فكر ميكنيد كه سرانجام تكليف بازيهاي غرب آسيا چه ميشود؟ ليگ از 15 مرداد برگزار ميشود بهنظر شما ما نبايد بازيهاي غرب آسيا را برگزار کنیم؟
در ليگ گذشته ما همين مشكل را داشتيم كه با عجله بهدنبال اتمام ليگ بوديد. اما حالا من يك سوال دارم اگر تيم ملي از گروهش صعود نميكرد الان ايران در چه جايگاهي بود؟ تيم ملي صعود نكند فاجعه است يا در ليگ تاخير بيفتد؟
علي دايي بهعنوان سرمربي تيم ملي با باشگاهها تعامل دارد؟
بله، من برنامهاي به فدراسيون دادم كه تا خرداد فصل آينده است و بر اين اساس تيمهاي باشگاهي ميتوانند برنامههاي خودشان را بهتر تنظيم كنند.
داستان دعوت كردن شما از پروين چه بود؟
محمد از خيلي از بازيكنان حاضر در ليگ بهتر است. او 18 گل در ليگ يك زده است. اما او هم براي من با ساير بازيكنان فرقي ندارد. بايد بيايد تمرين كند تا ببينم چهكاره هست. چون بحث باشگاهي با ملي فرق ميكند.
اما دعوت از محمد پروين براي حضور در تيمملي بهنظر خيليها عجيب بود... چرا!
محمد پروين خيلي خوب در ليگ يك بازي كرد. شما آمار بازي و گلزنيهايش را ببينيد. فكر نميكنم كسي مثل او بوده باشد.
بعضيها ميگويند با دعوت از محمد پروين شما سكوهاي ورزشگاه را هم بهنفع خودتان بيمه كرديد...
نه، اصلا اينجوري نيست. مگر قبل از اينكه محمد پروين دعوت شود. اتفاق بدي روي سكوها افتاده بود؟ اين حرفها نيست. بهنظر من محمد پروين، بازيكن خيلي خوبي است و ميتواند در تيمملي مثمرثمر باشد...
فكر ميكنيد موفق بشود؟ خيليها معتقدند او حاشيه زياد دارد؟
ببخشيد، اگر مطمئن نبودم كه موفق ميشود هيچوقت دعوتش نميكردم. البته او هم مثل بقيه بايد بيايد سرتمرين و از خودش مايه بگذارد. اگر خوب تمرين كند قطعا موفق ميشود.
خب اگر اينطور است چرا به باتجربههايي مثل مهدويكيا، علي كريمي يا وحيد هاشميان را بازي نميدهيد؟
در اين مورد بارها گفتهام، تيمملي جاي بازيكنان آماده است. مهدويكيا و وحيد هاشميان كه مصدوم بودهاند و من هم از اين ماجرا مطلع بودم. كريمي هم كه زانويش ناراحت بود. ثانيا، مگر اينهايي كه در تيم بازي كردند، بدتر از مهدويكيا، كريمي يا هاشميان بودند؟! شما چرا اينقدر به اسمها كار داريد!هر کسی اماده باشد در تیم بازی می کند.
اما بعضيها فكر ميكنند شما كينهاي هستيد...
اصلا و ابدا.
اهل تسويهحساب هم نيستيد؟
هرگز.
بعضيها ميگويند شما با مهدويكيا و كريمي (بعد از آن بلاهایی که سر شما در تیم ملی در آوردند که کسی به علی دایی پاس ندهدو یا اتفاقاتی که مهدوی کیا در جام ملتها برعلیه علی دایی راه انداخت و ... ) مشكل داريد؟
اصلا اينطور نيست. من با هيچكس مشكلي ندارم.
آنهايي كه ميگفتيد تو چشم شما نگاه ميكردند و پاس نميدادند، چه كساني بودند؟
اين حرفها مال گذشته است. الان نيازي به اين حرفها نيست. من به اين چيزها فكر نميكنم با هيچكس هم مشكلي ندارم.
در ورزش و فوتبال ما هركسي كه مشغول كاري ميشود، سريعا بناي قبليها را خراب ميكند و خودش ميخواهد چيز جديدي بسازد...
نه، من از اين رسمها ندارم.
اما شما تغييرات زيادي در تيم داديد.
عقيده من با عقيده نفرات قبلي فرق ميكند. من دوست دارم تيمملي خيلي بهتر باشد. اگر قرار بود تغييري نباشد كه دليلي نبود من سرمربي باشم. همان نفرات قبل به كارشان ادامه ميدادند.
اهل مشورت هم هستيد؟
بله، مطمئنا.
مثلا با نفرات قبلي تيمملي مشورت كردهاي؟
نه، اما با خيليها صحبت كردهام. ضمن اينكه فكر ميكنم خودم هم فوتبال اين مملكت را خوب ميشناسم. تمام بازيكناني كه الان ميبينيد من كنار آنها يا روبهروي آنها بازي كردهام. مطمئن باشيد كه اطلاعات من از فوتبال خودمان زياد است. من هم مربي بودهام و هم بازيكن...
مثلا با چه كساني مشورت كردهايد؟ با دستيارانتان هم مشورت ميكنيد؟
بله، اما آخر سر خودم تصميم ميگيرم.
يعني دستياران شما بهراحتي نظرشان را ميدهند يا با ترس و لرز ميگويند؟
نه عزيزم، باجرات نظرشان را ميگويند. همه ما با هم رفيقيم...
شده با مربيان قديمي ما كه نتوانسته اند تيمملي را به جامجهاني ببرند، صحبت كنيد؟
خود من ببخشيد. سه دوره با تيمملي بودم كه دو دورهاش به جامجهاني رفتيم و يك دوره در سال 2002 نتوانستيم به جامجهاني برويم. شرايط الان با آن موقع خيلي فرق كرده و بايد به زمان نگاه كنيد. ضمن اينكه هر كسي با من حرف زده باشد و مشورت درست داده باشد، مطمئنا قبول كردهام.
پس موبايل شما براي مشورت ديگران باز است؟
مسلما من نميتوانم صبح تا شب پاي موبايل بنشينم. گاهي اوقات در يك ساعت 80 تا ميسكال دارم اما خب، وقتي سر تمرين هستيم يا جلسهاي داريم، نميتوانم موبايلم را جواب بدهم.
به احسان حاجصفي بازي داديد، اما در بازي با امارات او را خيلي زود تعويضش كرديد! خيليها گفتند اين داستان مثل زمان مايليكهن بود كه شما را با گروسي تعويض كرد.
نه، اينطور نيست. اولا احسان در آن بازي خوب نبود، وگرنه بازي قبلي خيلي خوب بود. در ثاني شرايط تيم ما طوري بود كه نتيجه براي ما مهم بود. زمان آقاي مايليكهن نتيجه خيلي اهميت نداشت. اين دو تا اصلا با هم قابلمقايسه نيستند.
يك عده عقيده دارند كه شما ضدستاره هستي. در حالي كه وقتي براي تيمملي بازي ميكرديد، خودت ستاره بودي و روي مربي هم تاثير ميگذاشتي.
نه عزيزم، چرا ضد ستاره باشم. چرا نميگوييد عاشق بازيكن آمادهام! نميدانم اين ستارهها را از كجا آورديد. مگر بازيكن با بازيكن فرقي دارد؟ هركسي خوب باشد و بتواند در تيمملي كمك كند، در تركيب قرار ميگيرد. فكر ميكنم مهم راه استفاده از بازيكنان است و اينكه در چه موقعي به آنها بازي بدهي. وگرنه ستارههايي كه خوب نباشند كه به درد تيمملي نميخورند.
هميشه به برانكو اين انتقاد وارد بود كه چرا از مسعود شجاعي خوب استفاده نكرده...
بله، اين هم مثال خوبي است. واقعا به مسعود شجاعي شانس كمي داده شد. متاسفانه ما اسير اسمها هستيم. مسعود همان بازيكني است كه با سه بازي در تی ملی برابر امارات و سوریه، به اوساسونا رفت. مربياش در امارات به او اعتقاد نداشت، اما حالا اوساسونا او را خريده. مربيگري سليقهاي است.
در مورد معدنچي هم گفتند كه بهخاطر يك مصاحبه او را دعوت نكرديد.
كدام مصاحبه؟
ظاهرا معدنچي گفته كه «هيچكس نميتونه منو دعوت نكنه.»
من چنين چيزي نشنيدم. اولينبار است از شما ميشنوم. اصلا اينطور نيست. مهرزاد آنقدر كه از او انتظار داشتم، در بازی هایی که از او دعوت کردم خوب بازي نكرد. من كه گفتم كيفيت بازيكن براي من مهم است. مثلا در مورد فريدون زندي ميگفتند بهتر است پلياستيشن بازي كند يا اينكه برود قبرس تعطيلات اما واقعا فريدون در تيم ما عالي بود. بعد از چند بازي هم كاملا آماده شد. واقعا در تاكتيك تيمي ما عالي كار كرد.
برنامه شما در سايپا چيست؟
من بهعنوان عضو هياتمديره آنجا هستم، همين.
يعني اين حرفهايي كه ميزنند و ميگويند بازيكنان با قول شما براي تيمملي به سايپا ميآيند، درست نيست؟
اصلا و ابدا. در مورد بازيكن گرفتن با من مشورت ميكنند اما من در مسائل فني دخالتي ندارم. مگر در مورد صابر ميرقرباني اين حرفها را نميزدند. صابر بازيكن خيلي خوبي است اما ميبينيد كه هنوز به تيمملي دعوت نشده...
بههر حال اين حرفها هست...
بله، مثلا هاشم بيگزاده به من زنگ زد و گفت كه چون عمل كرده، بعضيها به او گفتهاند از تيمملي خط ميخوري اما به او گفتم خوب استراحت كن و بعد هم به تمرين برس چون اگر آماده باشي، حتما دعوتت ميكنم. از اين حرفها زياد است اما من كار خودم را ميكنم.
با روتهمولر چكار كرديد؟
ما دو ساعت با هم صحبت كرديم. ايشان با فدراسيون فوتبال آلمان قرارداد دارد و از اين به بعد فدراسيون است كه بايد در اين رابطه مذاكره كند.
پی نوشت مثل هميشه پايان گفتوگو با علي دايي با صورت پرلبخند او همراه بود. دايي گرچه از دور تلخ و تند بهنظر ميرسد اما به محض شكسته شدن يخ بياعتمادياش، فرد ديگري خواهد بود. همين دليل هم هست كه اكثر خبرنگاراني كه با او مينشينند ديگر دلشان نميآيد چيزي عليهش بنويسند و احساس بهتري نسبت به او پيدا ميكنند. مثل خود ما كه قبل از مصاحبه، مقالهاي داشتيم درباره بياعتنايي دايي به بازيكنان ابومسلم. فعلا رفت به بايگاني.گرچه موضع او نسبت به نقدها چندان باب طبع ما نيست، اما با توجه به كثرت روزنامههاي ورزشي، ميتوانيم حق را به دايي بدهيم.
به نقل از خبرگزاری پارس فوتبال
پایان امیر!!
امیر قلعه نوعی نمونه جوان شده علی پروین است.او امسال پس از خراب کاریهای ناصر حجازی و فیروز کریمی مجددا به استقلال بازگشت و در اولین اقدام این تیم را با چاشنی شانس به قهرمانی جام حذفی رسانید.اینکه جطور شد تا فتح الله زاده و قلعه نوعی پس از سالها باز در کنار یکدیگر قرار گرفتند هم جای سوال دارد!! اما استقلال در فصل نقل و انتقالات خریدهای نسبتا خوبی کرد و توانست خلا های دوران حجازی و کریمی را تقریبا پر کند.احتمالا آنها امسال هم با همان سیستم مورد علاقه امیر یعنی ۲-۵-۳ به میدان خواهند رفت و از خریدهای آنها هم این چنین به نظر می آید ، چرا که تعداد هافبکها در این تیم زیاد است.با این وجود به نظر نمی توان شانس قابل توجهی را برای استقلال و شاگردانش در نظر گرفت چرا که با تمهیدات دیگر تیم ها و حضور قطبی در پرسپولیس گوس سبقت را از آنها می گیرند.بعلاوه که آنها امسال باید در سه میدان یعنی لیگ ، جام حذفی و لیگ قهرمانان آسیا به میدان بروند.به هر حال تیمی که قلعه نوعی جوان بسته حتما توانایی هایی دارد که بتواند در میان تیمهای لیگ مقام در خوری بدست آورد.شاید هم...!
او که ترسیده بود!!
از انتخاب داریوش مصطفوی تا انتخاب مجدد افشین قطبی بعنوان سرمربی پیروزی ، همه و همه بازگشت به عقب است! اینکه داریوش خان با کلی سابقه مدیریت ورزشی این بار روی به کار باشگاهی آورده هم از نکات جالب و درنگ برانگیز است! او که خیلی در میان اهالی فوتبال محبوب نمی باشد در اولین اقدام دو تن از ستاره ها
ی سابق تیم ملی ( افشین پیروانی و احمد رضا عابدزاده ) را بعنوان مربی های پرسپولیس برگزید تا با این حرکت هواداران راضی شوند.سپس با استفاده از محبوبیت قطبی در نزد هواداران ، پروسه تبلیغاتی خود را به راه انداخت تا ذهن همگان به دیگر مسائل باشگاه معطوف نشود.مصطفوی می دانست در صورت انتخاب پیروانی بعنوان سرمربی و عدم نتیجه گیری احتمالی وی ، او هم باید خیلی زود با این تیم خداحافظی می کرد! پس دست به دامان رئیس سازمان شد تا از این طریق بتواند شرایط حضور مجدد قطبی را در ایران فراهم کند.با اینکه قطبی در پایان لیگ و در آن مقطع به پیشنهاد کاشانی مدیر عامل سابق باشگاه جواب منفی داده بود این بار با حداقل کشش ها موافقت خود را برای حضور در این تیم اعلام نمود.البته از شرایط وی حضور دستیار برزیلی ش در کادر فنی است که به نظر با این مهم هم موافقت شده است.البته با آشنایی که ما از افشین پیروانی و پرویز کماسی داریم این دو هم کم از استیلی و مرزبان نخواهند داشت.پس بدین ترتیب قطبی بار دیگر وارد بازی جدیدی خواهد شد که البته باید دید این بار مصطفوی همانند کاشانی از سرمربی خود حمایت می کند؟!
او بهترین گزینه است!
از روزی که دایی بر مسند سرمربی گری تیم ملی نشست ، فوتبال ایران هویت اصلی خود را شناخت! هویتی که شاید پس از پایان جام جهانی و حذف از جام ملتهای آسیا کاملا از بین رفته بود.فوتبالی که شاید سالیان متمادی لرزه بر اندام هر حریف آسیایی می انداخت کارش به جایی رسیده بود که در خانه و برابر تیم سوریه متوقف شود!! اما این پایان کار نبود ، چرا که با کم دقت توانستیم سکان هدایت تیم ملی فوتبال ایران را به دست کسی بسپاریم که از هر نظر شایسته این جایگاه بود. ( و است ) کاری به اینکه دایی توسط چه کسی یا کسانی به این سمت رسیده نداریم ، اما صحبت اصلی این است که او با اشاره یا چشمک هرکسی که به این مقام رسیده آن اشاره و گوشه چشم ان
صافا درست به هدف خورده است.مطمئنا اسمهای دهان پرکنی مانند آقای گل فوتبال جهان ، اولین فوتبالیست ایرانی حاضر در لیگ قهرمانان اروپا ، اولین بازیکن ایرانی بوندس لیگا و ... می تواند هر اهالی فوتبال را به سمت خود بکشاند.اما هدف من ، نتایج قابل تامل و درنگ تیم ملی است که نشان می دهد دایی و همکارانش توانستند خود را در جایگاه کادر فنی تیم ملی به فوتبال دوستان ایرانی بشناسانند.اینکه تیم ملی فوتبال ایران چهار بازی است که حریفان را بدون گل از میان بر می دارد هم از نکات ظریف می باشد.دایی توانست با خط کشیدن بر روی نامهایی مانند علی کریمی ، وحید هاشمیان ، رحمان رضایی و ... و البته میدان دادن به ستاره های جوان و جویای نام لیگ تیم ملی را به مرحله دوم رقابتهای مقدماتی جام جهانی برساند.مطمئنا نمی توان منکر توانایی های ستاره های تیم ملی شد اما وقتی که فقط سایه آنها در زمین باشد آیا توانایی آنها قابل قیاس با غلامرضا رضایی جنگنده یا محسن خلیلی خلاق و یا ... است؟ همگان در جام ملتهای آسیا شاهد بودند که فقط سایه ای از این لژیونر های عزیز در میدان بود!! جالب اینکه حال با صعود تیم ملی به مرحله اصلی تنی چتد از بازیکنان خارج نشین از جمله وحید هاشمیان آمادگی خود را برای حضور در تیم ملی اعلام کردند؟ اما حالا واقعا دایی به او نیاز دارد؟ دایی نشان داده در بدست آوردن هرچیز جدا از توانایی بالا ، اراده قابل توصیفی دارد و این مهم را می توان از کیفیت بازی های اخیر تیم ملی دید.نوع بازی تیم ملی روز به روز بهتر شد تا جاییکه کار به روز پایانی نرسید و بازی آخر ما برابر کویت عملا تشریفاتی بود.پس به حاشیه ها گوش ندهیم و بعنوان یک هوادار ایرانی از تیم ملی و مربی ش حمایت کنیم.
از یک زاویه!
در اینکه سال ۸۶ سال خوبی برای فوتبال ایران نبود ، شکی نیست.با اینکه هنوز ۲۴ ساعت از اول فروردین نگذشته بود و سپاهان یک برد شیرین را در خاک عربستان کسب کرد ، اما اتفاقات یکی پس از دیگری که پس از آن می افتاد تلخ و تلخ تر بود.حذف از جام ملتهای آسیا شاید اوج این اتفاقات بود که برای فوتبال ما خیلی گران تمام شد.اینکه ما نتوانستیم از سد کره بگذریم و حداقل دست خالی از مالزی بازنگردیم! حتی پس از آن فوتبال ایران روزهای بسیار ابری تری را هم پشت سر گذاشت تا جایی که برگزاری مجمع انتخابات برای تعیین رئیس و هئیت رییسه فدراسیون مذکور دو بار به تعویق افتاد.در این برهه زمانی اندک ، جنگ میان اعضای کمیته انتقالی و مسولان سازمان تربیت بدنی هم در نوع خود بی نظیر و البته کم نظیر بود.این اتفاقات تا جایی پیش رفت که تیم سپاهان ، نماینده ایران در جام ملتهای آسیا در یک قدمی قهرمانی قرار داشت و حریفان را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت.اما شکست آنها در ژاپن بازهم یک ناکامی دیگر برای فوتبال ایران به ارمغان داشت.البته نباید از حضور آنها در بازیهای جام باشگاههای جهان بسادگی گذشت که انصافا کاری بس با ارزش و شاید تکرار نشدنی است.اما با روی آوردن به نیمه دوم سال ۸۶ ، شرایط به کلی تغییر کرد.اینکه همه در انتظار تعیین رئیس جدید فدراسیون فوتبال بودند تا تیم ملی بتواند در بازیهای مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی ، موفق ظاهر شود.در کنار آن ، داستان انتخاب سرمربی خارجی تیم ملی روز به روز رنگ واقعی تری به خود می گرفت.از اروپا تا آسیا و از شرق تا غرب ، تقریبا همه مربیان دنیا برای ساعتی گزینه احتمالی فدراسیون بودند البته این کار به جلسه بعد موکول می شد! داستان ادامه داشت تا اینکه بالاخره پس از ماهها ، فدراسیون فوتبال ایران صاحب دار شد و البته فقط چند هفته به اولین بازی تیم ملی در بازیهای مقدماتی جام جهانی مانده بود! با اینکه کار اصلی هیئت رییسه جدید ، در ابتدا انتخاب مربی تیم ملی بود ، اما بازی با سوریه تیم ملی بدون سرمربی هدایت می شد و البته یک مرد ۵۷ ساله اسپانیایی از جایگاه ویژه نظاره گرد بازی بود و خود او منتظر ok نوه خردسالش بود! سخن از اینکه چرا نوه او اجازه نداد در تهران اقامت کند یا ... بیهوده است ، اما اینکه هنوز نه مربی داریم و نه ... تاسف آور!
پی نوشت بهار 87 در راه و شاید بهاری دوباره برای فوتبال ما!
کلمنته هم ناز می آورد!
اول آرتور جورج از کلمنته بهتر بود ، چه از نظر کارنامه و چه از جنبه های دیگر!! شاید تنها نقطه منفی او همین بود که به سرعت به پیشنهاد مسولان قلابی فدراسیون ( کمیته انتقالی ) پاسخ مثبت داد و به تهران آمد!
دوم نظرسنجی برنامه ۹۰ بیش از آنکه شبیه به یک نظرسنجی باشد ، یک تراژدی تاسف آور برای هواداران فوتبال ایران بود! اینکه ما فقط از روی چند نتیجه البته نه چندان خوب ، یک مربی را به عرش ببریم و دیگری را روی زمین روان سازیم ، کار ساده ایست! جورج ۲۵ سال پیش با پورتو قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شده بود و سابقه هدایت تیم های آسیایی نظیر الوصل را داشت ، اما تنها موفقیت های کلمنته به قهرمانی در لالیگا ختم می شود و یک رکورد ۳۰-۴۰ بازی بدون باخت با اسپانیا را هم دارد که البته همین برانکوی خودمون هم یک چیزی شبیه همین رکرد را با تیم ملی ایران دارد نه با اسپانیا و رائول و ...!
سوم چرا باید خبرنگاران ما کلمنته را جزو ۱۰ مربی برتر جهان معرفی کنند؟ اصلا کی گفته که او جزو بهترین مربیان جهانه؟؟ مگه پاریال با صربستان اون گند بزرگ رو نزد ، پس برنامه بعدی او این دفعه ایران است و البته به همان شیوه آنجا ؛ یعنی کنترل از راه دور! دوره او از همان وقتی که در اسپانیول مجددا روی کار آمد و تیمش سقوط کرد ، تمام شد! دوره او از همان زمان که مربی مارسی شد و در لشمپیونه تیم هفدهم شد ، تمام شد! او هنوز مربی تیم ملی نشده و اصلا هیچ چیز هم قطعی نیست اما بهتر بود مسولان به جای فرستادن عکس های یادگاری از آلمان با او ، برگه قرار داد را می فرستادند تا مشخص شود جای امضای کلمنته خالیست!!
ورزش از نگاه دو یا تو؟
ساعت ۷ صبح روزهای یکشنبه مردم ایران سلام ، سبب شد که پس از سالها بازهم جهانگیر کوثری به فکر فوتبال و تلویزیون بیفتد. آیا او در آن زمان اصلا به این موضوع فکر می کرد که می تواند با روش های قدیمی دیگر بیننده را مقابل گیرنده نگه دارد! مطمئنا نه ؛ چراکه حضور او در شبکه غیر ورزشی ۲ نه برای قدیمی ها جذاب بود و نه برای امروزی ها! چیزی که بیش از همه عذاب آورتر است ، اجرای کسل کننده خود اوست که به هیچ وجه نمی تواند جایی در میان اوقات سرگرمی ایرانیان بدست آورد! بحث های عجیب مانند اخلاق در ورزش بدون هیچ مناسبتی در زمانی که بحث اصلی ورزش فوتبال و تیم ملی است ، جای یک علامت سوال بزرگ را دارد! یا حضور سه مجری در دکوری که فقط گنجایش ۵ نفر را دارد! امروزه دیگر آیتم هایی مانند تولد ستاره ها که در مورد نوع غذا خوردن یا اندازه شماره کفش یک ستار ورزشی است ، مورد پسند هیچ کسی نیست! اینکه جهانگیر کوثری پس از سالها در میان برنامه به یکباره حال و هوای ۴۰ سال قبل را می کند و از آن دوران صحبت می کند ، چیزی جز ضعف فنی را بیان نمی کند! اصرار مکرر کوثری مبنی بر اینکه به بیننده بفهماند رنگ مورد علاقه ش آبی است ، یا دکور کاملا آبی رنگ برنامه در حالیکه بر خلاف اصول حرفه ای برنامه سازی است ، هم از دیگر عوامل ضعف است.او می توانست با نیامدنش ، در ذهن قدیمی ها یک اسطوره باشد نه یک ستاره کاغذی!!
فیلسوف می آید؟
آرتور جورج ، در سن ۳۲ سالگی بدلیل مصدومیتی شدید با فوتبال خداحافظی کرد.او ۴ بار با پیراهن بنفیکا قهرمان لیگ داخلی پرتغال شد و همچنین۲ بار با پیراهن این تیم به قهرمانی جام حذفی رسید.او سابقه دو بار آقای گلی لیگ کشورش را نیز دارد.در دوران مربی گری در عرصه باشگاهی سابقه هدایت تیم های پاریس سن ژرمن ، بنفیکا ، زسکا مسکو ، گوئیمارش ، اف ث پورتو و ... را در کارنامه دارد.او در سال ۱۹۸۷ در یک فینال به یاد ماندنی توانست تیم بایرن را با پورتو شکست دهد و به مقام قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا دست یابد.در عرصه ملی او سابقه دو بار هدایت تیم ملی پرتغال ، یک بار سوئیس و کامرون را در کارنامه دارد.جورج که در محافل ورزشی به نام فیلسوف شهرت دارد ، به زبانهای ایتالیایی ، فرانسوی ، انگلیسی ، آلمانی و پرتغالی تسلط کامل دارد و تاکنون چندین کتاب شعر را به چاپ رسانده است.آرتور جورج تا چند روز دیگر شصت و دومین سالگرد تولدش را جشن می گیرد ؛ پس چه شاد باش این تولد و چه شادی تولد دوباره فوتبال ما!
پی نوشت تاکنون هیچ یک از اعصای کمیته انتقالی از ثبت قرار داد با جورج سخنی به میان نیاورده اند ، اما به نظر او گزینه اصلی هدایت تیم ملی است.
به داد فوتبال برسید!!
از روزهایی که ما حرف اول فوتبال را در آسیا می زدیم ، خیلی نمی گذرد!! آن روزها ما همین تیمهای نه چندان قدرتمند حال حاضر حوزه خلیج فارس را با یک کامیون گل بدرقه می کردیم ، اما امروز کارمان به جایی رسیده که حتی از رویارویی با کویت هم هراسانیم!! البته به نظر من باید هم باشیم ، تاکی می خواهیم خود را با شعارهایی مانند ایران دارای استعدادهای فراوانی است و ... گول بزنیم! ما امروز در آسیا اول نیستیم و قافیه را به حریفان باهوش خود مثل ژاپن و کره باختیم! با این حال هنوز هم در پی دستیابی به همان تفکرات قدیمی و البته اشتباه گذشته هستیم.این که یک مدت مربی داخلی در راس تیم ملی و مدتی یک آدم فرنگی! وقتی یادم می آید که مسولان فوتبال کشور به دلیل اینکه قلعه نوعی استقلال را در لیگ قهرمان کرد و با این استدلال که پس تیم ملی را هم در جام ملتها قهرمان می کند بر روی نیمکت تیم ملی نشاندند ، چیزی جز تاسف نمی خورم! حرف در مورد قلعه نوعی و ... قدیمی است ، فعلا ما فوتبالدوستان با بهانه پیدا کردن سرمربی تیم ملی سرکار هستیم! یک روز دیک ادوکات ، فردا شفر ، روز بعد لوگزامبورگو لابد پس فردا هم مورینیو! درد ما این است که از امثال برانکو و خارجی ها جز قهرمانی در جام جهانی چیزی نمی خواهیم!!!!!! تیم برانکو برای ما هیچ چیز کم نداشت اما فقط در ویترین افتخاراتش یک کاپ قهرمانی جام جهانی نداشت!
پی نوشت ما حتی درجه ۲ هم نمی آوریم! وقتی رنه سیموئز و برند کراوس از ایران رفتند هم گفتند که این کشور منتع استعداد است ولی این را هم اضافه کردند که جای کار در ایران وجود ندارد!
ابری نه معتدل!
اینکه فوتبال ما چندین ماه است سرگردان شده امری طبیعی و عادی قلمداد می شود.دیگر داشتن رئیس فدراسیون برایمان دارد تبدیل به رویایی بزرگ می شود! وقتی قرار است مربی بزرگ خارجی از اروپای غربی ، شرقی ، مرکزی ، داخلی ، خارجی ، قلمی ، مدادی و ... به ایران بیاید و ما را قهرمان جام جهانی کند ، همه چیز روشن است!! یادمان هست که چه بلایی بر سر برانکو و یارانش آوردیم و از او قهرمانی جام جهانی می خواستیم!! داستان قلعه نوعی هم که تمام شده و او دیگر در تیم ملی بالاخره هیچ کاره است ، اما همین که مسولان فهمیدند چون او استقلال را قهرمان کرده پس می تواند تیم ملی را در آسیا قهرمان کند ، خیالی بیش نبود!! سردرگمی در فوتبال ما موج می زند و همه در آن دست و پا می زنند!!
دایی خودی نشان داد!!
پس از دو شکست ناباورانه سایپا در آغاز فصل ، خیلی ها قطع امید از این تیم را اختیار کردند.تیمی که فصل قبل با وجود کاستی هایی ، اما توانست جام لیگ را تصاحب کند و خود را به عنوان یک مدعی در فوتبال کشور مطرح سازد.اما بازی آنها با استقلال در هفته پنجم لیگ از دو جنبه قابل بررسی بود ، اول اینکه ؛ رقابت سایپا با استقلال در فصل قبل جذاب تر از این ها بود و همین که دوباره دایی و مرفاوی چشم تو چشم یکدیگر می انداختند ، بر جذابیت های بازی می افزود.ثانیا تقابل دایی و حجازی ، یکی از نسل قدیم مربیان داخلی و دیگری از نسل جدید مربیان جوان کشور!! البته چون حجازی که توانایی بالایی در شکست برابر شاگردانش دارد ( نمونه آن بازی با ملوان و باخت مقابل احمدزاده ) شاید از قبل نتیجه این بازی را می شد حدس زد.تیم دایی هم در دو هفته اخیر انصافا بحران را پشت سر گذاشته بود و به روزهای اوج خود نزدیک و نزدیکتر می شد.با این اوضاع ، تیمی که بهتر در میدان بازی کرد به حق خود رسید.بازی سایپا در بیشتر وقتها بهتر و با برنامه تر از حریف پر هوادارش بود و بی برنامگی در میان شاگردان حجازی موج می زد.شاید از ابتدای فصل ، تیمی مثل استقلال اینقدر تغییرات تاکتیکی و نفراتی در ترکیب خود نداده ، اما با پایان یافتن پنج هفته هنوز ناصر حجازی نتوانسته ترکیب ایده آل خود را بیابد!! او خوب می دانست شکست برابر سایپا می تواند خیلی گران برایش تمام شود و تمام توان خود را در زمین قرار داده بود.شاید اگر طالب لو روز بهتری را می داشت و اشتباهات او کار دست تیمش نمی داد ، حال استقلال در کورس قهرمانی باقی می ماند! با این اوضاع به نظر خیلی نمی توان به استقلال این فصل امیدی بست ، آنها یک بازی در میان نتیجه می گیرند و این برای قهرمانی در لیگ کافی نیست!!!
دنیزلی در تیم ملی!
خبر آمدن دنیزلی به ایران همانقدر عجیب بود که حضور او در تیم ملی! اول این که ما اولا تیم ملی نداریم که بخواهد مصطفی افندی خودمان سکان هدایت آنرا در دست بگیرد.ثانیا عملکرد او در مدت حضورش در ایران آن قدر چراغ خاموش بوده کا حالا حالا ها نمی توان مربی گری او در تیم ملی را متصور شد.او دو سال در پاس بود و سپس بدون کسب هیچ جامی به پرسپولیس رفت ، اما در آنجا هم ناکام بود و در پایان با مقام سومی لیگ از این تیم کنار رفت.او آنقدر گاف های بزرگی داده که نمی توان او را در حد و اندازه های تیم ملی دانست! تیم ملی می تواند مربی خارجی داشته باشد اما نه دنیزلی که حتی تیمهایی باشگاهی ترکیه هم خواهان او نیستند!!
پی نوشت وقتی این خبر را دیدم ، یاد شاهکار او در بازی پاس ـ العین افتادم که در دستگردی برگزار می شد.در آن بازی میلان ماچالا مربی اسبق العین دو تعویض نمود و همچنین دنیزلی هم دسا به این کار زد ، اما تعاویض او سبب شد تا نتیجه سه بر یک به سود پاس با تساوی سه بر سه عوض شود و پاس حذف شد!!
کمی صبر کنید!
بر خلاف انتظارات تیم دایی فصل را کم فروغ و البته با نتایج عجیب آغاز کرده است.تیمی که فصل پیش در عین ناباوری چندین بار رنگ عوض کرد و خیلی میلی متری به مقام قهرمانی رسید ، حالا کارش به جایی رسیده که از راه آهن میثاقیان و شاگردان نونهال!! پیروانی در زمین خودی می بازد.به هر حال با اینکه آدریانو و کیانوش رحمتی بازیکنان خوبی هستند و حفظ ابراهیم صادقی و جلال حسینی شاهکار بزرگی بود ، اما اینها برای حضور در لیگ و تکرار قهرمانی کافی نیست چه رسد به حضور در لیگ قهرمانان آسیا!! اما جای نگرانی نیست چون اصلا اعتقادی به نداشتن تجربه و ... ندارم دایی همانند دوران بازیگری می تواند در لحظات بحرانی کار را به نفع خود تمام کند ؛ چرا که فقط کافیست سایپا در بازی آینده پیروز از زمین خارج شود حتی با یک گل!! تیمی که دایی در این دو بازی به میدان فرستاده بود آن چنان بد کار نکرد به خصوص در دقایق پایانی بازی با فجر که انصافا سوشا مکانی تساوی را از سایپا گرفت! اما وضع حمله سایپا با وجود وزیری ، آدریانو و ... چندان ایده آل نیست ، تا جایی که صحبت از به میدان آمدن دایی بر سر زبانها افتاده بود! ( بماند که خیلی زود در عرض زمان یک نیمه توسط خود دایی تکذیب شد )
پی نوشت۱ دو بازی از سایپا دیدیم.سایپا خوب گل نمی زنه ؛ یعنی اصلا هافبکها کاری نمی کنند که توپ به مهاجمان برسه.اما شک نکنید این صدر نشینی پرسپولیس قطبی با یک تکان خوردن سایپا و دایی همه معادلات را به هم می زند.باور کنید همه کار از دایی بر می آید!!
پی نوشت۲ یادم هست وقتی تیم دایی فصل قبل ۸ تا امتیاز را مفت مفت از دست داد همه داد و بیداد کردند ، اما پس از قهرمانی سایپا همه نظرات عوض شد! ما عادت داریم تغییر عقیده دهیم! براحتی...
لیگ برتر 1
هفته اول لیگ برتر 86-87 هم تمام شد.شاید خرداد یا تیر سال بعد باز باید قهرمانی را معرفی کنیم ، اما این بار این انتخاب بی نهایت دشوار است.اگر پارسال سایپا و استقلال تهران و اهواز را مدعی می شماردیم ، حال باید به این جمع سپاهان ، پرسپولیس ، پیکان و صبا را هم اضافه کنیم.( البته باید استقلال اهواز را حذف کرد ، اما هر کاری از کریمی بر می آید!! ) وقتی پرسپولیسی ها با افشین قطبی در آبادان پیروز شدند یا استقلال رقابتی جذاب و البته بدون حاشیه را با شاگردان کریمی انجام داد یا سپاهان دو گل به پگاه در رشت زد یا برد صبا در ورزشگاه ثامن و ... .اما هیچ چیز عجیب تر از باخت سایپا به تیم نه چندان قدرتمند راه آهن عجیب نبود ، وقتی دایی از فوتبال برای همیشه خداحافظی کرد هیچ گاه فکر نمی کرد مهاجمانش تا این حد ضعیف ظاهر شوند و فقط سایه از مهاجم در میدان حضور داشت.وزیری و آدریانو امروز فقط و فقط در میدان راه رفتند تا شاگردان میثاقیان از لیگ آزادگان فرار کرده هر کاری بکنند.اصرار دایی به استفاده از دو مهاجم و چهار هافبک در اولین بازی تیمش جواب نداد اما الان برای انتقاد خیلی زود است ؛ بیاد داریم دایی چنین روزهایی را در اواخر فصل پیش و جایی که با 8 امتیاز از حریقش یعنی استقلال بالاتر بود تجربه کرده اما به یکباره کار را برای خود تمام کرد!! البته نباید از کار بزرگ صبا و پیکان هم غافل شد که در اولین بازی خود را در حد و اندازه های یک مدعی معرفی کردند.اما نوبت به تهران رسید ، جایی که حجازی پس از سالها دوری از استقلال و حتی فوتبال در بالاترین سطح چشم در چشمان فیروز کریمی به جدالی سخت پرداخت.او خوب توانست از تمام مهره ها و شکارهای مدیر عامل تیمش استفاده کند و دو گل از سه گل تیمش را منیعی و برهانی به ثمر رساندند که این شروع خوبی برای خریدهای این فصل استقلال است!
پی نوشت مساله مهمی که در بیشتر تیمها آشکار و نمایان بود ، مشکلات دفاعی آنهاست.دفاع تمام تیمها ( حداقل آنهایی که من بازی شان را دیدیم ) به شکلی مشکل داشت.به همین دفاع استقلال یا پرسپولیس نگاه کنید ، هر دو گلی که این دو تیم دریافت کردند نشان از ضعف عمق دفاعی و عملا ناکار آمدی لیبرو ها بود که باید فکری برای آن نمود!! امیدوارم.
مجلس هم دست به کار شد!
یادش به خیر ، پس از بازیهای غرور آفرین جام جهانی بود که مجلس اهالی وقت فدراسیون فوتبال را دور هم جمع کرد و بازخواستشان نمود.آن زمان همه از دادکان و فرکی و دایی شاکی بودند و هیچ کس به آینده فکر نمی کرد.شاید اگر آن زمان مسولین محترم به جای دخالت در کار فنی ، سازمان تربیت بدنی را مقصر اصلی شکست می دانستند و در سطح کلان تر موضوع را بررسی می کردند ، این چنین نمی شد که امروز گربیان گیر ما در جام ملتها شد.نیمکت ما از اول هم کوچک بود ، از همان روزی که قلعه نوعی با خرد جمعی انتخاب شد می توانستیم حدس بزنیم از همین حالا کدام بازیکنان ساز مخالفت را با مربیان خسته و بی درجه به صدا در می آورند.البته این هم چندان غیر منطقی نیست ، وقتی مربی نه در سطح ملی و باشگاهی اعتبار قابل توجهی ندارد ، چگونه بازیکن می خواهد از دستورات تاکتیکی او پیروی کند؟ دستوراتی که بیشتر شبیه نسخه های خطی است! اما حالا می شنویم که بازهم نمایندگان خانه ملت دست به کار شده اند و دوباره مربیان تیم ملی را بازخواست می کنند.حرف ما این است که قلعه نوعی چه چیزی برای آنها دارد که بگوید ، غیر از آن توجیهات بی منطقی که در برنامه تلویزیونی بیان کرد یا می خواهد برای نمایندگان مجلس از ترور شخصیتی رضا عنایتی توسط حریف تیم ملی یعنی شبکه سوم حرف بزند! واقعا دوره آن گذشته که بخواهیم بعد از هر شکست چند روزی اسیر روزنامه ها بشویم و دائما تیترهایی مثل " قلعه نوعی در راهروهای مجلس " را روی روزنامه ببینیم.مردم وقت شان مهمتر از اینهاست!
پی نوشت جنگ میان گروه انتقالی فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی بر سر ماندن یا رفتن قلعه نوعی نوعی تجدید خاطره جدال میان دادکان و علی آبادی است.
قلعه نوعی باید برود ، این را همه می خواهند!
از اون طرف والیبال ، باز دو و میدانی و آخر بسکتبال ، اما کجاست فوتبال؟!! ما که روزی قدرت اول آسیا بودیم حالا چندمیم؟ آخر که نیستیم چرا که باید از تیمهایی مثل مالزی ، گوام و ... ممنون باشیم ، اما کجاییم که شاید همین تیمها هم در دور بعد جام ملتها ما را شکست دهند! ( اگه در این بازیها باشیم! ) به هر حال وقتی عربستان و عراق در فینال این بازیها باشند و ما در همان ثانیه های اول حذف شویم باید به حال این فوتبال و مربیان تیم ملی فاتحه خواند! تیمی که امیر قلعه نوعی مربی آن بود هیچ چیز کم نداشت ، حاشیه هم نداشت اما هیچ چیز هم نداشت ، وقتی تیمی برای بازیهای بزرگی مانند جام ملتهای آسیا با تمرینات آقا وسط خود را آماده کند ، دیگر جای چه باقی می ماند! قلعه نوعی باید برود این را همه می خواهند!
این بود؟!
وای که بیشتر مثل یه خواب بود! انگار همین دیروز بود که با خرد جمعی این شد سرمربی تیم ملی و این همه گند زد که دیدین! تیمی که برانکو داشت به گفته همین افراد به اصطلاح مربی فقط یازده بازیکن ثابت داشت اما تیم این ۱۳ بازیکن اصلی داشت البته + عنایتی و معدنچی! بقیه که برای گذران وقت به مالزی رفته بودند.ما باختیم مقابل کره که در بازیهای آسیایی دوحه آنها را شکست دادیم اما آنها به المپیک رفتند ؛ ما باختیم مقابل کره که در دور مقدماتی و انتحابی بازیها ما بعنوان تیم اول صعود کردیم اما آنها به نیمه نهایی رفتند و ... .اینجاست که فرق وربیک با ناصر ابراهیمی و این مشخص می شود.به هر حال شعله آتش مربیان داخلی هم فروکش کرد و آنها دست از لجبازی و نفی خارجی ها برداشتند.برانکویی که به گفته همین مربیان ترسو و نه چندان آگاه درجه سوم بود توانست بدون آندو تیموریان ، بدون جلال حسینی ، بدون زندی و ... تیم ایران را حداقل سوم آسیا کند اما ایرانی ها چه کردند؟ حال صحبت های این در فرودگاه مهرآباد جالب بود که ما با بدشانسی شروع کردیم و با بدشانسی تمام! بالاخره کسی می خواهد قبول کند بدشانسی یا غیر آن ما حذف شدیم و خیلی تحقیرانه! حال علی آبادی کجا رفته که بعد از بازی با مالزی از نتایج راضی بود ، پس الان کجاست؟ یا پرویز مظلومی که در یکی از برنامه های دره پید تلویزیونی اظهار داشت که مربیان داخلی با کمترین هزینه و بدون خرجهای گزاف مثل سایر کشور ها زحمت می کشند! بله جدا زحمت کشیدند و گل کاشتن! ما از اول بازیها که نه از همان زمانی که هواپیمای ما تهران را به مقصد کوالالامپور ترک کرد مطمئن بودیم ما زنگ تفریح هستیم! تا کی می خواهیم خودمان را گول بزنیم و بگوییم چین هم حذف شد! این چین هیچ وقت در میان تیمهای درجه یک آسیا و جهان نبوده که حالا سپر دفاع مربیان تیم ملی شده است! ما از همه دنیا طلب کاریم...!
پی نوشت خوب شد اسم این مربی تیم ملی رو { این } گفتم و دلم خنک شد!!!!
بردیم ولی نگرانیم!
شاید این سه امتیاز تا حدودی بازی ضعیف بازیکنان تیم ملی را تحت الشعاع قرار داد و کمی از نگرانی ها کاسته شد که حداقل صعودمان از دور گروهی قطعی است ، اما نمایشی که چهارشنبه ظهر از این تیم دیدیم با پیش بینی ها خیلی تفاوت داشت.اصلا قصد انتقاد ندارم چون زمان مناسبی نیست ؛ ولی آنهایی که بازی را دیدند با من هم عقیده اند که ما داشتیم به ازبکستان درجه دوم می باختیم! ما که از رکورد شکنی ۳۱ ساله حرف می زدیم و دل به مربیان وطنی بسته بودیم ، ما که وقتی سه مهاجم را در نوک دیدیم به یاد سالها قبل و بردهای پرگل افتادیم ، ما که از هافبکهایمان به عنوان پاشنه آشیل تیم یاد می کردیم اما... .نکونام ، مهدوی کیا ، کریمی و ... هیچ کدام همانند جام جهانی در حد و اندازه هایشان نبودند.ازبکستان هیچ چیز نداشت ، نه دفاع قوی و نه بازیکن قوی ، شاید ما شانس آوردیم که مربی ازبکها کمی ( ببخشید احمق تشریف داشت ) کم تجربگی کرد و بدلیل مسائل تاکتیکی شاختیس ماکسیم ، سرشناس ترین مهره خود را که تازه به گرد پای یکی از لژیونرهای ما هم نمی رسد در بازی قرار نداد.( جدا اگه او بود چی ؟ یا رودباریان اون ضربه رو نمی گرفت!؟ )
پی نوشت به هر حال عاقبت تیمی که با محلات جامائیکا یا المپیک غنا بازی کند بهتر از این نیست.
پولی در بساط نیست!
امسال رومان آبراموویچ حسابی حسابگر شده.حتما از ریخت و پاش فصل قبل مورینیو خبر دارین که هرچه خواست و هرکه خواست را به استمفوربریج آورد.از ستارگانی مانند شوچنکو و بالاک گرفته تا کالو جوان و البته مورینیو جواب خریدهای نابه جایش را هم در پایان فصل دید! ( نه قهرمان لیگ شد و نه چمپیونزلیگ ) به هر حال گویا دعوای روسی ـ پرتغالی آنها فعلا تمام شده و مورینیو فصل آینده هم در چلسی خواهد بود ؛ حتی اگر کاپلو از رئال اخراج شود! مطلع اید که اواسط لیگ آینده و در میانه های راه رقابتهای جام ملتهای آفریقا است و از همین حالا باید مورینیو فکری به حال بازیکنان بی شمار و کلیدی آفریقایی ش کند.نبود دروگبا ، اسین ، کالو و جرمی کار را بیش از پیش برای مرد مغرور پرتغالی مشکل می کند.خرید کلودیو پیزارو از بایرن شاید کمی از دغدغه مورینیو در نوک حمله کاست اما سخت می توان جانشینانی برای اسین و دیگر بازیکنان بر گزید ، به خصوص اینکه چندان پولی را هم در اختیار ندارد! به نظر او از خرید تورس منصرف شده و بیشتر بدنبال بازیکنان کم نام نشان تر می گردد.با خبرهایی هم که مبنی بر عدم توافق لمپارد با چلسی شنیده می شود اوضاع در میانه میدان هم چندان مساعد نیست ، چراکه به نظر روبن با رئالیها به توافق رسیده و ماکلله در راه مارسی فرانسه است! به هر حال نه آبراموویچ و نه مورینیو چندان علاقه ای به بیشتر صبر کردن برای تصاحب چمپیونزلیگ ندارند و شاید این آخرین فصل حضور میورینیو روی نیمکت شیرهای لندن است!
یک سلام ایرانی از کره!
توضیح به ايراني بودنش افتخار مي كند ، روياي مربيگري در تيم ايران را در سر دارد ، احساس بي هويتي مي كند ، به عقیده او ، ایران در جام جهانی به اشتباهات برانکو باخت و ... .
حدودا ۲۹ سال قبل ، جولای ۱۹۷۷ به همراه خانواده ش برای تحصیل و زندگی به امریکا رفت.سپس وارد فوتبال شد و چون در این حرفه سفرهای متعددی برایش پیش می آمد ، راحت تر بود که از پاسپورت امریکایی استفاده کند و به همین دلیل هیچ گاه پاسپورت ایرانی نگرفت.او دوست داشت پس از سالها دوری از وطن با هم میهنانش دیدار کند ، اما... .برای او ، دیدن بازی تیم ملی فوتبال کشورش در دبی و نه در تهران آنقدر سخت بود که مدتی حال خوشی نداشت.شاید تا به حال متوجه شده اید ، بله صحبت از افشین قطبی است.مربی تیم ملی فوتبال کره جنوبی که با علم فوتبال آشناست و تحصیلات آکادمیک در این زمینه دارد.وقتی شنیدم او می خواهد سرمربی پرسپولیس شود ، خوشحال شدم ؛ هم به این دلیل که او یک ایرانی است و هم اینکه پای کسی را به فوتبال کشورمان باز می کنیم که می تواند ثمرات زیادی برای ما داشته باشد.او عقیده عجیبی به استفاده از جوان ها در فوتبال دارد و میدان دادن به آنها برایش مهم است.به نظر او ، ایران برزیل آسیاست ، چراکه پتانسیل بالایی از لحاظ دارایی جوانان پور شور و مشتاق یادگیری فوتبال دارد.در پایان ، همین طور که او افتخار می کند به ایرانی بودنش ، ما هم به او افتخار می کنیم!
او ناجی استقلال نیست!
هنوز مهر حکم فتح الله زاده خشک نشده بود ، تلفن
ناصر خان زنگ می خورد.بیا ، بیا که باز تو باید سرمربی شی! ناصر حجازی آنقدر با استقلال گاف داده که حالا حالا ها نمی توان از یاد برد.در این چند سالی هم که از استقلال دور بود یا در تیمهای دسته اولی کار می کرد یا بیکار بود! اینکه استقلال با ناصر حجازی موفق شود را باید رویا دانست ، او کسی نیست که پایان دهنده انتظار هواداران باشد.کار استقلال از حجازی و امثال او گذشته است ، این تیم مربی بزرگ می خواهد کسی که بتواند کار را از ریشه درست کند.انتخاب ناصرخان بعنوان سرمربی استقلال گامی به عقب بود و بس.شاید اگر خود او کمی از منطق فوتبال را آگاهی داشت ، اصلا این پیشنهاد را نمی پذیرفت.استقلال حالا با ۷-۸ سال قبل بی نهایت متفاوت است و دیگر نمی توان این تیمها را با غیرت و جوانمردی به میدان فرستاد.
پی نوشت از ناصر حجازی بدم نمیاد ، اما از اینش بدم میاد که بینهایت پر مدعاست و از تمام دنیا طلب داره.یک نمونه ش : (( مثل این که من فقط از تیمهای لیگ دسته اولی پیشنهاد دارم! )) البته این اظهار نظر خنده آور قبل پیشنهاد حاجی بود!
چه می کنه این عادل فردوسی پور!
عادل فردوسی پور ، گزارشگر و کارشناس فوتبال یک جمله معروف داره که میگه : (( چه می کنه این بازیکن! )).دیشب وقتی قلعه نوعی را با آن لبخندهای خشم برانگیزش می دیدم ، می خواستم تلویزیون را از جا پرت کنم! اما اصلا فکر نمی کردم او که خود را مربی حرفه ای می نامد و دائما از پازل تاکتیکی!!!! حرف می زند ، صحبت هایش این گونه در مسیری حرکت کرد که مجری برنامه می خواهد.فردوسی پور با تیزهوشی تمام یکی یکی لیست ۲۳ نفره تیم ملی را از زیر زبان او بیرون کشید و در بعضی مواقع خودش ( قلعه نوعی ) به فردوسی پور کمک می کرد ؛ مثلا: (( اینم به خاطر شما آقای فردوسی پور ، بله معدنچی هم جزو ۲۳ نفر هست! ))
پی نوشت فردوسی پور آنقدر آقای مربی را پیچاند تا تخلیه اطلاعاتی کامل شد و دیگر چیزی نمانده بود و او رفت! حتی او آنقدر زرنگی به خرج داده بود که مهمان بعدی فتح الله زاده مدیر عامل جدید استقلال بود! ( خودتون می دونید که میونه او با امیر خان شکرابه! )